♦همچنان نابالغ♦

فشار عصبی، آدمای بی منطق و گربه ها

°~°
بذار از آخر بگم:
حس میکنم ارتباطم با گربه ها بهتر شده کمتر ازم فرار میکنن@_@
شاید خودمم باید کمتر از خودم فرار کنم که من و خودم رو دو بخش جدا ندونم، که خودمو از بیرون نبینم جوری که دیگرانو از بیرون میبینم
کمی قبل تر:
یه سری آدما هستن که عقل و اختیارشونو گذاشتن تو جعبه و درشو با چسب پنج سانتی مهر و موم کردن
میپرسید بجاش چی دارن؟
دستنوشته های مزخرفی بنام قانون
و تلاش هم نمیکنن که چیز دیگه ای رو درک کنن.
چراکه مجبورن در جعبه رو باز کنن و بفمن که حرفای چرند روزمره ای که میخوان بزنن رو از پشت تلفن هم میشه گفت.
قبل تر از همه اینکه :
اگه کسی ازم بپرسه مدرسه یعنی چی؟
بهش میگم یعنی بارکشی
یعنی وقت کشی
و ازونجایی که باید آرامش خودمو حفظ کنم دیگه ادامه نمیدم
امروز صاحب یه میزنور شدم^__^: زندگانی لاکچری
فردا که تا ساعت شیش مدرسه م از خدا جلو جلو صبر طلب میکنم
از سه تا شیشش که مشکلی نیست ولی یازده تا دو :/
یه دبیر #محافظه کار و درس شیرین مبانی رایانه
صبره رو برا این مواقع میخوام
حالا هر چه~_~
من باید برم ساعت هفت بخوابم تا فردا سرحال باشم^₩^
اینو استاد کنکورمون گفته
*یواشکی میره لپتاپو روشن میکنه تا آنادر ببینه
7:03 بعدازظهر
کسی که احتمالا اسمش مینا باشه

دایره مینایی (بخش اول)

dark anime boy monochrome

تماشای خوبی بود، اگه بفهمی چی میگم.

خرگوش دیوانه

تادا~~~

*ظاهر شدن ناگهانی در حالی که یه ماسک صورتشو پوشونده*

واییییییییی از دست آدمای تندرو :|

میگه اگه اینو [نامحرم] نگاه کنی اونو [نامحرم] نگاه کنی توقعاتت میره بالا :| میشه 100% »

وقتی یه آقایی میاد خواستگاری شما (دقت کنید که هیچکس کامل نیست) ، 50% ئه »

شما قبول نمیکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی »

میرسی به سن 40 »

بعد میبینی داری پیر میشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی »

خودتو میبندی به ریش یه نفر (مینایی از خودش اضافه میکنه:) 20% »

بعد همش راه میری بهش میگی تو چرا اینجوری نیستی تو  چرا اونجوری نیستی »

در نتیجه زندگی ناآرامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی خواهی داشت؛

حالا من از سخنرانی ایشون فهمیدم که:

ایشون خیلی پرفکت بودن.

ایشون استاد دانشگاه بودن.

ایشون تشریف بردن کربلا سپس مشهد که از ائمه درخواست همسر کنن.

همسر ایشون هم خیلی پرفکت بودن.

همسر ایشون هم تشریف بردن کربلا(قشنگ همون موقع که استاد تشریف برده بودند ها) و کلا تو مشهد سکونت داشتن.

استاد به همرا همسر و ××(تعداد فرزندانشون) فرزندشون زندگی خوشی دارن.

حالا چرا؟

چون ایشون انقدر که پرفکت بودن "نقد دنیا رو ول کردن و نسیه آخرت رو چسبیدن"

ولی جای دیگری در این سخنرانی پرفراز و نشیب ایشون ادعا میفرمایند که بنده اصلا نیازی نداشتم و سوال کوچکی که در ذهن این حقیر ایجاد میشود اینست که:

مگر میشود نیازی نداشت و دنیا را طلب کرد؟

منظورم اینه که باید اول این نیازه(حالا هر چی،قدرت پول زن و.....) تو شما وجود داشته باشه که یه درگیری بین انتخاب دنیا و آخرت پیش بیاد مگررر نه؟

پس وقتی که طرف میگه همکلاسیام میرفتن با دخترای محل فلان بسکتبال بازی میکردن و به منم میگفتن بیا و من بهشون میگفتم من نیازی ندارم(حال من ندانم از روی مریض احوالی یا چیزهای دیگر)، چطور میتونه بگه بخاطر آخرتم اینکارو میکنم؟

خرگوش دیوانه

من میفهمم که تنوع طلبی خطرناکه!

من میدونم که چرا چشمای من باید فقط یه نفرو تو زندگیم ببینه

و نیازی هم نیست کسی بیاد دوباره برام توضیح بده!

فقط یکم همه چیو با هم قاطی کردم :|

در اون لحظات مغز من اینطوری کار کرد:

مگه فهمیدن اینکه چیزی کامل نیست بده»

مگه تلاش برای 100% شدن بده »

مگه نه اینکه آدم کمال طلبه؟ »

یعنی دارن بهمون میگن نفهمیم؟ برای اینکه خوشحال باشیم؟ برای اینکه تو زندگیمون آرامش داشته باشیم؟ پس یعنی آرامش داشتن تو نفهمیدنه؟

نفهمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیدن

17:45:36


♦آدم باید بعضی وقتا بشینه پیش خودش
ببینه حالش چطوره، چی کارا میکنه، از چی خوشحاله/ناراحته...
♣چقدر تو این مدت برای بهتر شدن تلاش کرده
اصلا پیشرفتی داشته یا نه
♠همچنان نابالغه؟ یا نه از همه لحاظی کامل شده؟
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan