♦همچنان نابالغ♦


#۲ از نا بسامانی وضعیت بگو

از اونجایی که وقتی شروع به نوشتن میکنی نباید یه لحظه م درنگ کنی و بدون فکر و هماهنگی قبلی هر چی به ذهنت اومد و بنویسی، منم سعی میکنم که مثل پست قبل انقدر شسته رفته نباشه این پست تا بی فکر بودنشو خوب نشون بده.

از اونجایی که این تمرین جواب داد و من با خود درونیم ارتباط موثر برقرار کردم، دوبار سراغ این تمرین اومدم، ولی یه ذره وسواس نمیذاره که این تمرینو درست انجام بدم و از اونجا که عوال حواس پرت کننده جزیی از زندگی ما شده این تلاشها زیاد جواب نخواهند داد ولی بازم با این حال کاریه که از دستم برمیاد، اولین چیزی که مینویسم اینه که اصلا نمیشه بدون سانسور حرف زد نه بخاطر اینکه حرفایی که میخوام بزنم حرفای بدین، یا چیزیو نقض میکنن، بخاطر اینه که یه چیزایین که به محض بیان شدن تو دسته ی قبول شده ها قرار میگیرن و علاوه بر اون اینجا یه وبلاگه، و نه از نوع شخصیش، یه مدل بی طرفدارش.

من میخوام به اینکه چی سرم اومده(اگه واقعا چیزی شده باشه) فکر کنم ولی مثل اینکه دنیای بیرون جلومو میگیره، و دقیقا وقتی که من میخوام بیام بلاگ و پست شماره دو رو بذارم، همسایمون حس مهمونیش میگیره و با امکاناتی که داره آهنگای ۶&۸  پلی میکنه و ما دچار دوگانگی احساسات میشیم و در حال زاری قر میدیم و میگیم یارم ای یار یار ضربدر ۲

این اصلا بخاطر این نیست که سطح فرهنگی این جامعه (این جامعه ی نوعی نه ها، به معنای واقعی کلمه این جامعه) پایینه، بلکه بخاطر اینه که کائنات هستی سعی در خوشحالسازی من دارن.( بذار این طوری فکر کنیم، بهتره)

و در همین لحظه که من میخوام مثبت فکر کنم باید به سوال «فکر کردی کی ای مگه؟!» که ذهنم ازم میپرسم هم جواب بدم.

باید بگم که من وقت گذاشتم و اومدم که بن وضعیت فعلیم رسیدگی کنم ولی مثل اینکه از نظر بعد زمانی دقیق نبودم

پس: کاری که ازم بر میومدو برات انجام دادم. نتیجه ندادنش به من ربطی نداره.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
♦آدم باید بعضی وقتا بشینه پیش خودش
ببینه حالش چطوره، چی کارا میکنه، از چی خوشحاله/ناراحته...
♣چقدر تو این مدت برای بهتر شدن تلاش کرده
اصلا پیشرفتی داشته یا نه
♠همچنان نابالغه؟ یا نه از همه لحاظی کامل شده؟
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan