♦همچنان نابالغ♦

وَقایِعُ المَدرِسَتیة: این یه داستان کاملا واقعیه

dreamcatcher

یه سری اتفاقا هستن که آدم تا یه هفته یا شایدم بیشتر باهاشون درگیر میشه؛ حالا زمانی بدتر میشه که یه روز داشته باشی پر از استرس و از این دست قضایا ـَم برات پیش بیاد:دی

بعدش همین اتفاقی که میتونه از روزمرگی درت بیاره میشه برات منبع اضطراب و دلهره و دل مشغولی و هر چی که اسمشو میذاری:(

چشمتون روز بد نبینه>_< اومدم ادای این آدم سردا که وقتی یه نفر براشون مهمه فقط از دور نگاش میکنن و از دور مراقبشنو در بیارم، که اینجوری شد :|

  مـ ـن میتونم

ا ـیـ ـنو

 ـنـ ـدیده بگیرمو

 ـا ز زندگی لذت ببرم

1 اُردیبِهِشتـ 95

کیگو:*بعد از اینکه یه عالمه مینا رو مسخره میکنه یه دفعه خواننده رو میبینه و بهش لبخند میزنه* اومدید نظر بدید؟

*صفحه شمانوشت ـُ میگیره جلوی خواننده* بفرمایید.شمانوشت

پ.ن:اصلا باورم نمیشه اصل مطلبو پاک کردم:|


♦آدم باید بعضی وقتا بشینه پیش خودش
ببینه حالش چطوره، چی کارا میکنه، از چی خوشحاله/ناراحته...
♣چقدر تو این مدت برای بهتر شدن تلاش کرده
اصلا پیشرفتی داشته یا نه
♠همچنان نابالغه؟ یا نه از همه لحاظی کامل شده؟
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan