♦همچنان نابالغ♦


#۱نصف سال که رفت ولی بازم باشه... قبولت داریم(!)

اولا که سلام جناب کیگو. (منظور اینه که سراغی نمیگیری ازمون)

دوما که اصلا شما کاری به فرمت اسم گذاری پستها نداشته باش. (تا اطلاع ثانوی)

سوما سفارش شده که برای نظم ذهنی هر شب ۱۰ دقیقه تمام تفکرات روی کاغذ اورده بشه. (که کنایه از نوشتنه دیگه، مگه نه)

و دقیقا وقتی که من به خودم میگم که نسل بلاگنویسی ورافتاده باید تو آپدیتای بلاگ اکسوال اوتاکو پیدا کنم، دلیل چیست ای شیخ؟ این میتونه یه دلیل دیگه م داشته باشه و اون اینه که این فضاها رو با ما تنها گذاشتن(یعنی چی دقیقا؟!)

و قطعا برای پست گذاری لبتاب برای شما(ی نوعی) بهتر است. ولی چقدر خوب میشد اگه بلاگ اپ داشت.(نگید که داره و من از کاروان جا موندم)

انقدر ننوشتم که الان فکرام تو ترافیک موندن، به همم راه نمیدن هیچ کدومشون. 

۱- همه هم دیگه رو به نوعی اکسپلویت میکنن(حالا یعنی چی؟) یعنی چرخه آسیب زدن به همو ادامه میدیم، الف به ب ، ب به بعدی، بعدی به حسن آقا،‌ حسن آقا به ط، ط به ع.شروه، ع.شروه (چرا ایشون عاخه) به فرد دیگه و فرد دیگه به الف(گفتم چرخه نوعیمونو تکمیل کنم) آسیب میزنن و این چیز بدیهیه اصلا لازم نیست بهش فکر بشه چه برسه به اینکه ذهنم اشغال کنه)

۲- مورد بعدی که میخوام بگم اینه که گیر کردن تو یه رابطه بد واقعا میتونه اعصابتونو هفته ها یا شاید ماهها داغون کنه.

حالا رابطه بد چیه؟ (چیزی نیست آروم باشین) دوستیه که مدام از خودش(و قطعا نه قسمتای شادش) حرف بزنه، تمام تلاشای تو برای عادی جلوه دادن زندگی و اتفاقاتشو نادیده بگیره و باعث بشه احساس کنی دیگه دلت نمیخواد از جات پا شی.

۳-اینکه من چرا باید درباره روابط صحبت کنم یه سواله، مگر نه اینکه خودم همچین چیزیو قبول کردم؟

۴-کشف شد که نوشتنای من درواقع تلاشی برای ورود به دنیای ذهن بوده و با متوقف شدن ذهن نوشتنم متوقف شده(یا ممکنه بالعکس باشه)

۵-اینکه آدم آرزوهای کوچیکی داشته باشه واقعااااا به خودش مربوطه 

۶-من هنوز بهش فکر میکنم و یاد قضیه (بنا به تصمیم نویسنده حذف شد) میوفتم، و فکر میکنم که اون موقع اگه طور دیگه ای رفتار کرده بودمم الان چیزی عوض نمیشد.

۷-از دراما بدم میاد، منظورم سریالای تلویزیونی نیست منظور داستانای آبکی و بدنوشته شده ایه که تو زندگی عادی همه (زندگی خاصم داریم مگه) پیش میاد.

۸-اینکه من بهت اهمیت میدمو باور نکن. تحت هیچ شرایطی.

۹-فکر کنم بسه دیگه.

۱۰-من تو ذهنم دنبال مسائل قدیمی تر بودم ولی.

۱۱-نه واقعا مثل اینکه دیگه چیزی نمیخوام بگم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
♦آدم باید بعضی وقتا بشینه پیش خودش
ببینه حالش چطوره، چی کارا میکنه، از چی خوشحاله/ناراحته...
♣چقدر تو این مدت برای بهتر شدن تلاش کرده
اصلا پیشرفتی داشته یا نه
♠همچنان نابالغه؟ یا نه از همه لحاظی کامل شده؟
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan