سه شنبه ۱۷ مهر ۹۷
از دور توی راهرو یه سطل آبی خوشگل میبینی که داخلش دوتا تی گذاشتن و همینجوری رها کردنش. میری جلو تر و چیزی(که معلوم نمیشه چیه) تو رو وادار میکنه توی سطلو نگاه کنی، انتظار داری آب توی سطل چرک و سیاه باشه و با این منظره رو به رو میشی:
ممکنه این تا اینجا بی معنی جلوه کنه ولی بعضی وقتا ممکنه انتظار چیزای ناراحت کننده ای رو داشته باشی و نگاه نکنی و همین باعث بشه تو اشتباه بمونی. اون لحظه انقدر منو تو خودش نگه داشت که وایسادم سر جام و بیشتر به این سطله و این تیا نگاه کردم:)